پيام دوستان
+
مگه نمي گفتن خاک سرده..
پس چرا داغِ تو کم نميشه سردار !!:'(
طاووس زيباترين
11:4 صبح
هما بانو
.
پيام رهايي
داغ حاجي زاده ي شهيد، نه با خاک سرد ميشه، نه با زمان فراموش...
+
کم کم به يادروز پروازِ ابدي
مسافرانِ ارديبهشت نزديک مي شويم...
آه از آن ارديبهشت...:'(
#پرواز_ارديبهشت
#شهيدان_خدمت

ترانه هاي ديگر
04/4/31
+
دخترم منو و خواهرام رو خواهراي افسانه اي خطاب ميکنه. :) يه کليپ فرستادم تو گروه خواهرانه ..من و آبجي ها کلي خنديديم. اومده گروه رو وا کرده و ميخنده. فکر کردم اونم داره به کليپي که فرستادم تو گروه ميخنده. ميگه من دارم به خنده هاي شما ميخندم :-| اين کليپ کجاش اينقدر خنده داشت که شما خواهراي افسانه اي مردين از خنده!! !:-| :D
از دست دخترم .. :-|



||عليرضا خان||
04/4/30
کلاس آموزش حج داشتيم ولي چون شب تا صبح خواب نرفته بودم گفتم تو گروه خواهرانه مطرح کنم سه تا آبجي همسفرم بگن خب امروز نيا نکاتي که گفته شده رو ما بهت ميگيم که ديدم اونام .....:) که دوباره دخترم بعد از خوندن پيام هامون نگاه معناداري کرد و گفت قبول داري که.....:D
+
فکر نمي کنم تو اين دنيا براي يه خواهر ،
قشنگ تر از لبخند و خوشحالي برادرش باشه.
امشب با تمامِ وجودم با شاد شدنِ دوتا داداشم شاد شدم .
امشب خدا قشنگترين هديه رو به خانواده امون داد.
خدايا شکرت @};-
* تبريک چند ماهِ پيش من به دوتا داداشم* :-)
امشب هم خبر بدنيا اومدن نوه دوتا داداشم=)





||عليرضا خان||
04/4/30
البته داداش حاج شاهپورم که برادر تني و ارشدم هست از دوتا دخترش سه تا نوه داره ، اما پسرش بعد از هشت سال بابا شده . دورش بگردم الهي که چقدر منتظر همچين لحظه اي بوديم براش
+
تو نميداني مهار کردن اين جنون سرکش در من، مستلزم چه رنجي و چه صبريست و چقدر انرژي از من به تحليل ميبَرد!
تو نميداني من چقدر بايد با خودم بجنگم تا بتوانم يک قدم از تو دورتر شوم، و تازه تا چشم وا ميکنم ميبينم دوباره خاطرهاي يا شعري مرا به سمت تو کشاندهاست.تو
نمي داني چقدر سخت است.......
||عليرضا خان||
04/4/30
+
بشدي و دل ببردي و به دست غم سپردي
شب و روز در خيالي و ندانمت کجايي...
||عليرضا خان||
04/4/30
+
عليرضا خان پارسي بلاگ
ببين اين بدترين برگشت تو به پارسي بلاگ بود
کشورت در جنگ است
صداي پدافند صداي هواپيما صداي گريه امانت را بريده
اخرين بار که آمده بودي سيد ابراهيم شهيد شده بود
قبل آن کرونا
قبل آن سردار دلها
پارسي بلاگي که حتي در سربازي تنهايش نگذاشتي
حتي ازدواج کردي
حتي باران آمد
باز اينجا بودي
اصلا مگر ميشد اينجا نيايي
کل ساختار ذهن و فکرت را اينجا ساخته
||عليرضا خان||
04/4/30
جنگ هست از طيف نظامي خيالم راحت است، اما از لحاظ شناختي بهيچ عنوان
در مخيه ي آدم نميگنجد چرا به هراج گذاشتند خاک را براي چند مشت دلار
مگر خانواده سپاه و بسيج، ارتش دل ندارند
چرا همش بايد داغ ببينند
رهبر را تنها گذاشته رفتند اميران
رهبر مقدس من را
رهبري که 50 سال هست چفيه ش را بر نميدارد
دشمن ذليل را ميکوچانيم
دشمن احمق را سر جايش ميگذاريم
اما حيف هايمان هيچ وقت کهنه نميشود
هر چند حضورت اندک و بندرت هست ، ولي همين حضورِ کميابتون هم ارزشمنده. کاش دوستان ديگه هم گاهي حضور پيدا ميکردند.
+
سن وبلاگم شده 18 سال
||عليرضا خان||
04/4/30
180 سالگي ان شاالله خان @};- روي اين حساب شما به احتمال زياد در همايش بچه هاي پارسي شرکت داشتيد ؟ البته بنظرم يک بار ديگر هم از شما پرسيده باشم اما جوابي که داديد را يادم نيست :)
درود جناب عباسي. با اينکه خودمم متاسفانه مدتهاست حضورم کمتر و کمرنگ شده ولي حس ميکنم شما هم انگار 18 ساله نبودين ها:) از بس نيستين:) ان شالله جشن 180 سالگي خودتون جناب عليرضاخان :) @};-
+
اي در ميان جانم و جان از تو بي خبر...
وز تو جهان پر است و جهان از تو بي خبر
||عليرضا خان||
04/4/30
+
هيچوقت فکر نميکردم از رفتن آقاي رئييسي اينهمه ناراحت بشم
اينهمه گريه کنم
خدايا بما صبر بده
خديا جاشونو پر کن
2-اشراق
04/4/25
جاي هيچ کس هيچوقت قابل پر کردن و جا سازي ساير به جاي واحد نخواهد بود همه ما مرام و خصوصياتي داريم مختص به متکلم وحده يعني هرکس با استعدادها و مرام ها و باورهايي متولد ميشود پرورش مي يابد و به وقت نياز به کار گرفته ميشوند مثل شهيد سردار سليماني و شهيد رئيسي اينجا بدترين آدمها هم خصوصياتي دارند که شايد احسن الخالقين هم قادر به جبران و جايگزيني آن فرد نميشود
چه برسد به اينکه جواهراتي و عجيبه هايي چون شهيدان بزرگواري که بيان داشتم من هم به عنوان احمق ترين و بدون کوچکترين حسنات هم شايد خصوصياتي و پتانسيلهايي در من طول عمرم به جريان افتاده باشد که روزي بيعتم ارزش يابد و براي مرام بيعتمداري و خلوص سربازي خود به درد مولي و عشق دنيا و آخرت ام بخورم
+
بار دگر مرا از خواب بيدار کن رئيس (جمهور)
يک هم که شد دل را تيمار کن رئيس
گو و بخند گو نيست اين ماجرا
دستم بگير و رد اين اخبار کن رئيس
تکيه بزن بر کرسي عدل علي
ابرار را نزد خود احضار کن رئيس
عذاب عزلت يک مرد را
با خنده اي اجبار کن رئيس
خرابات خيال خادمي خسته
به يک نقاره انکار کن رئيس
مادرم مُرد از بس خون گريست
خنده را بر او بي اختيار کن رئيس
2-اشراق
04/4/25
+
[تلگرام]
+
حکايت من و مجنون به يکدگر مانَد
نيافتيم و بمرديم...
.
.
از جناب سعدي عليه الرحمه
به قلم مبارک آفتاب عليها الرحمه : دي

2-اشراق
04/4/25
